این منم خدای بتگر که شمارو می تراشم
یه روز از روزا گفتم خودمو باید بسازم
تورو ساختم که بتونم دلمو بهت ببازم
واست از سنگای مرمریه تن بلوری ساختم
شبیه آدما بودی من ازت یه حوری ساختم
شبو از موهات گرفتم روزو از برق نگاهت
تیشه رو گرفتی از من واسه اولین گناهت
تو زدی منو شکستی خودشکن سرت سلامت
من فدای چشم مستت خودتو نکن ملامت
دل تنگمو شکستی دل این بتگر پیرو
تو کجا دیدی که آهو بشکنه حرمت شیرو
کاش از اول نمی ساختم بتی به این قشنگی
یا واسش یه دل می ذاشتم توی اون سینه ی سنگی
نوشته های دیگران()